با حمید محمدی، گوینده خبر ورزشی
با ادعا نمی شود کار کرد
شیما کریمی:مصاحبت و مصاحبه شیرین شهريوري‌مان با حميد محمدي كه 6 سال است از همهمه رنگ‌ها عبور كرده تا كبوتر خبر را در هياهوي هماوردي ورزشكاران و آفتابی- بارانی  سينه هواداران و ورزش دوستان پر و بال دهد در شب عقد‌كنان حامد غفاري
ـ ديگر گوينده خبرهاي ورزشي سيما ـ‌ خوش گذشت...
محمدي 12 بهمن 1362 در كرج به دنيا آمده و از شهريور 82 به صف صدا قشنگ هاي راديو پيوسته است. نخستين گزارش‌هاي اجتماعي‌اش از راديو البرز شنيده شده و جز تهیه کنندگی و ترابری! بقیه کارها را بر موج های مهجور این رسانه  گرم و گیرا تجربه کرده است و 2 سال بعد پس از حضوري كوتاه در قاب تصوير شبكه فرامرزي جام‌جم، روانه كانال‌هاي داخلي تلويزيون شده تا همچنان يك پاي ثابت خبرهاي ورزشي بماند. اين گوينده جوان و خوش استعداد فارغ‌التحصيل مهندسي مكانيك از دانشگاه آزاد اسلامي زادگاهش است و خانه اش با یک دانه دختر ۹ ماهه اش ( یلدا) لبالب از شادمانه های صورتی و سرخابی احساس و روشنی است.

سربازي‌تان تمام شد؟

بله. اول تير تمام شد.

پس از حالا به بعد مي‌توانيد با خيال راحت سرباز خبر بمانيد؟

ان‌شاءالله.

اجباري در خبرهاي ورزشي؟

هرچه در ذهنم جستجو مي‌كنم چيزي يادم نمي‌آيد. فكر نكنم اجباري داشته باشم. در دايره اختيار عملي كه داريم مي‌توانيم هر كاري انجام بدهيم و دست‌بسته نيستيم به شرط اين كه يادمان باشد براي كجا كار مي‌كنيم و چه از ما مي‌خواهند.

چه مي‌كنيد تا توپ هم نتواند از روي آنتن تكان‌تان بدهد؟

نمي‌توانم چنين ادعايي داشته باشم. هيچ چيز مشخص نيست. شايد همين امروز كه به سمت خبر مي‌روم آخرين بارم باشد.

توپ فوتبال چطور؟

[مي‌خندد] فوتبال را خيلي زياد دوست دارم، البته در حد پيگيري و تماشاي مسابقات! تنيس و بسكتبال هم مخصوصا اگر NBA باشد را دنبال مي‌كنم، اما ورزشي كه به صورت حرفه‌اي انجام مي‌دهم فوتسال است كه بالاخره شاخه‌اي از فوتبال مي‌شود.

پس با شورت و پيراهن ورزشي هم عكس داريد؟

[مي‌خندد] بله. اين طعنه را اهالي پيشكسوت فوتبال براي جوان‌ترهايي كه گاهي به پر و پايشان مي‌پيچند به كار مي‌برند، لذا اگر جايي بخواهم از كسي انتقاد كنم از اين بابت نمي‌ترسم! چون هم با شورت و پيراهن ورزشي عكس دارم و هم با لباس تكواندو. قبلا تكواندو هم كار مي‌كردم.

كمربندتان چه رنگي بود؟

زرد يا سبز. درست يادم نيست.

اين كه مي‌گويند گوينده ورزشي خوب كسي است كه علاوه بر ساير مهارت‌‌ها، در حوزه تخصصي‌اش هم داراي ديدگاه و زمينه فعاليت باشد را قبول داريد؟

بطور قطعي نمي‌توان گفت. خيلي‌ها به مدرك تحصيلي من گير مي‌دهند و مي‌گويند تو كه مكانيك خوانده‌اي چرا گوينده شدي؟ اما به نظر من تحصيل، شرط كافي براي تخصص نيست. تخصص مي‌تواند در پيگيري ماجرا يا به قول شما داشتن ديدگاه در آن حوزه باشد.

مگر منتقدان سينما خودشان كارگردان و هنرپيشه‌اند؟ در همين ورزش، خيلي از مربيان بزرگ مثل اريكسون يا خوزه مورينيو سابقه درخشان بازي فوتبال ندارند. براي به موفقيت رساندن ديگران نيازي نيست كه حتما خودت موفق بوده باشي بنابراين يك گوينده ورزشي خوب قبل از همه اينها بايد دغدغه ورزش را داشته باشد و دائم در جريان رويدادها قرار بگيرد.

چه بايد كرد تا بيننده خبرهاي ورزشي كه اتفاقا مخاطب غريبه‌اي هم نيست صرفا به چشم يك تفريح به آن نگاه نكند و بود و نبود گوينده برايش مهم باشد؟

خبر يعني وثوق؛ يعني يك منبع قابل استناد كه نمي‌توان از زندگي هيچ‌كس حذفش كرد. حتي آنها كه ادعا مي‌كنند بواسطه دسترسي به اينترنت يا رسانه‌هاي مكتوب، احتياجي به برنامه‌هاي خبري ندارند هم به محض اين كه راديو يا تلويزيون در دسترس‌شان قرار گيرد سراغ اخبار مي‌روند چون خوب مي‌دانند هميشه يكي هست كه خبرهاي گل‌درشت را سوا شده كف دستشان بگذارد. خبر، جزئي از زندگي ماست و همه ما دوست داريم بدانيم دور و برمان چه اتفاقي مي‌افتد. در پاسخ به قسمت دوم سوالتان هم بايد بگويم در درجه اول، گوينده بايد سعي كند تا همواره در جريان ريزترين اتفاقات قرار داشته باشد و بداند در ورزش چه مي‌گذرد تا اگر با پرسشي مواجه شد بتواند صاحبنظرانه پاسخ بدهد در غير اين صورت هر كسي مي‌تواند به راحتي جايش را پر كند. مطمئن باشيد اگر يك مجري يا گوينده، مطلع باشد و به‌گونه‌اي حرف بزند و اجرا كند كه دلنشين مردم شود قطعا بود و نبودش فرق
خواهد كرد.

با اين همه، ميزان علاقه‌مندي مردم به خبرهاي ورزشي با خبرهاي سياسي برابري مي‌كند؟

به هيچ عنوان. از كلمه سياست، بار سنگيني دريافت مي‌شود لذا خبرهاي سياسي نيز بعضا با ذهنيت‌هاي خاص ديده مي‌شوند و خيلي قوي باعث بالا و پايين شدن احساسات مردم مي‌گردند. به عنوان نمونه وقتي گوينده خبر عمومي، وقوع زلزله‌اي را اعلام مي‌كند تاثير عميقي بر جامعه مي‌گذارد كه تبعات زيادي به دنبال دارد، اما خبر برد و باخت فلان تيم یا ورزشكار، جز طبقه‌اي خاص از هواداران، بقيه را درگير نمي‌كند. خبرهاي ورزشي به قول فرنگي‌ها Fun است و همان طور كه از اسمش پيداست، جزو خبرهاي سرگرمي است، البته نه هر نوع سرگرمي زيرا مسابقه محله هم سرگرمي است. خبر ورزشي تنها گونه ژانر سرگرمي است كه سنديت دارد و مي‌توان با قطعيت راجع به آن سخن گفت.

خوبي خبرهاي ورزشي به چيست؟

همين جنبه سرگرمي و تفريحي كه دارد باعث مي‌شود بيننده با علاقه مضاعفي پيگير اين بخش خبري باشد.

و براي گوينده‌هايش؟

من گوينده اگر اشتباهي بكنم، سوتي يا گافي بدهم و تپقي بزنم به راحتي با يك خنده، جمعش مي‌كنم چون مي‌دانم به كسي برنمي‌خورد اما در ساير خبرها كوچك‌ترين حالت چهره، برداشت‌هاي خاص و متفاوتي در پي دارد و گوينده بايد به شدت مراقب باشد.

اما درباره اخبار ورزشي و نوع اجراي گوينده‌اش نيز گاهي حرف و حديث‌ها و برداشت‌هايي پيش مي‌آيد كه جمع كردنش خيلي هم راحت نيست.

به نكته خوبي اشاره كرديد. گاهي اوقات، كساني كه كار ما را از بيرون مي‌بينند كم و كاستي‌ها را عمدي مي‌پندارند و فكر مي‌كنند چون فلاني مثلا استقلالي يا پرسپوليسي است نمي‌خواهد فلان خبر روي آنتن برود.

در حالي كه اين حرف‌ها واقعا معني ندارد. تمام بچه‌هاي تحريريه ما از رنگ‌ها عبور كرده‌اند لذا از همه مردم مي‌خواهم كه جهت‌دهي شده به خبرهاي ورزشي نگاه نكنند و نگويند فلان تيم گل زد و گوينده خنديد يا اين مدال را با قاطعيت اعلام نكرد و ... البته اين را قبول دارم كه هيچ‌كس كامل نيست و هرلحظه ممكن است اشتباه كند، بنابراين اگر خطايي ديدند ما را ببخشند.

چرا در خبرهاي ورزشي با چينش متوازني از اخبار مواجه نيستيم و صدرنشيني فوتبال تمامي ندارد؟

در حال حاضر فوتبال ورزش اول دنيا و ورزش محبوب ايران است و ما بايد تابع خواست عمومي جامعه باشيم و با احساسات مردم جلو برويم لذا هرقدر هم بخواهيم به ساير ورزش‌ها بپردازيم باز به قول شما فوتبال صدرنشين مي‌شود و كاري هم نمي‌توانيم بكنيم.

و اين يعني تسليم محض مخاطب شدن كه نتيجه‌اي جز دميدن در آتش اشتياق مردم ندارد.

اين طور نيست چون در دهه 60 و قبل از آن هم كه از پخش مستقيم بازي‌ها و برنامه‌هاي ورزشي و تحليلي فوتبال‌محور خبري نبود، مردم طرفدار اين رشته بودند. شايد اين حرف شما درباره نسل جديد درست باشد اما علاقه پدر من به فوتبال قطعا تقصير رسانه‌ها نيست.

پدرتان هم طرفدار دوآتشه فوتبال است؟

بله.

چرا از ورزش بانوان اين قدر كم‌خبر و حتي بي‌خبريد؟

بي‌خبر نيستيم اما بي‌تعارف بايد بگويم عدم پخش پاره‌اي از خبرها، علت‌هاي ديگري دارد. مملكت ما اسلامي است و هر تصويري را نمي‌توان پخش كرد. پاره‌اي ديگر هم به عملكرد بد وضعيت خود و روابط‌عمومي‌شان بازمي‌گردد. روابط عمومي فدراسيون‌ها نقش بسيار مهمي در ديده شدن خبرهايشان دارند.

خبر را واقعيت‌ها مي‌سازند يا علاقه‌مندي مخاطب؟

خبر را قطعا واقعيت‌ها مي‌سازند اما گزينش آنچه از انبوه خبرها روي آنتن مي‌رود مي‌تواند براساس علاقه‌مندي مخاطب باشد.

اين خوب است يا بد؟

مي‌تواند خوب باشد. مردم دوست دارند بيشتر از فوتبال بشنوند؛ خبرها را با تصاوير مهيج ببينند و ... قبول دارم كه بايد به همه رشته‌هاي ورزشي و مسابقاتي كه در گوشه و كنار اين مملكت برگزار مي‌شود بپردازيم اما كيفيت و جذابيت تصويربرداري هم بايد به گونه‌اي باشد كه بيننده را با خود همراه كند.

تماشاي مسابقات فوتبال براي مردم لذتبخش است، چون علاوه بر محبوبیت اين ورزش در ثبت و ضبط لحظات آن نیز از تكنولوژي‌هاي روز مثل دوربين عنكبوتي و ... استفاده مي‌شود. متاسفانه همين دوربين در استاديوم آزادي معلق و رها شده مانده و این درحالی‌است که معمولا كيفيت تصويري مسابقات داخلي با نمونه‌هاي مشابه خارجي اصلا قابل مقايسه نيست بنابراين بايد تكاني به خودمان بدهيم، براي مخاطب ارزش قائل شويم و كارمان را به سطح مطلوبي براي ديده شدن برسانيم. البته اين را هم فراموش نكنيد كه رسانه يك چيز وارداتي است و اصلا كلمه‌هاي راديو و تلويزيون، خارجي هستند.

جبر و طبيعت رسانه را ما درست نكرده‌ايم. اين پديده، آن‌ور آب اختراع شده و ما در تلاشيم تا براساس شرع، فرهنگ، عرف و اخلاقمان آن را بومي‌سازي كنيم كه خب مستلزم و مشمول گذرزمان خواهد بود.

فكر مي‌كنيد درست و حساب شده در مسير بومي‌سازي گام برداشته‌ايم؟

خيلي جاها بله. به عنوان مثال، مجريان و گويندگان شبكه‌هاي خبري آن‌ور آب ـ مخصوصا آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها ـ سلام نكرده حرفشان را آغاز مي‌كنند و همديگر را به اسم كوچك صدا مي‌زنند. حتي مهماناني كه به استوديو يا پشت خط ارتباطي برنامه مي‌آيند هم در هر جايگاه و مقامي كه باشند از اين قاعده مستثني نيستند و همين طور مورد خطاب قرار مي‌گيرند. اين شيوه‌ها براي آنها جاافتاده و پذيرفتني است، اما ما هرگز نمي‌توانيم سلام را از فرهنگمان حذف و هر چه آنجا هست را عينا طرف پياده كنيم.

اما اين ايده و سبك اجرايي الگو گرفته شده از طرف آب كه گوينده‌هاي پيشكسوت خبر شما را به اسم كوچك مورد خطاب قرار مي‌دهند درست بومی‌سازی نشده و نچسب از كار درآمده است.

در اين مورد با شما موافق نيستم زيرا شيوه جديد خبرخواني به سمت داستان‌گويي و صميميت بين گوينده‌ها پيش مي‌رود و اين بد نيست كه مثلا آقاي حسين‌زاده بگويند: «اخبار ورزشي با حميد محمدي، خب چه خبر حميد؟» به هر حال سن و سال، كسوت و سابقه كاري‌ ايشان خيلي بيشتر از من است.

مشكل ما با شيوه جديد خبرخواني نيست كما اين كه همين سبك در مجله خبري 19/15 به دليل يكدستي برنامه و هم‌سن و سال بودن مجري و خبرنگارانش خيلي خوب درآمد و با اقبال مواجه شد، اما در بخش‌هاي مشروح، صميميت يكباره و بي‌مقدمه گوينده اصلي كه تا چند لحظه قبل خيلي رسمي خبرها را اجرا كرده، توي ذوق مي‌زند؟

تا حالا توي ذوق خودم نخورده چون آقاي حسين‌زاده معمولا در تحريريه هم مرا حميد جان صدا مي‌كند.

با اين همه اگر نخواهيم به همين پسوند (جان)‌ و نظاير آن كه ادب و احترام ايراني را مي‌رساند و بيانگر صميميت بيشتر نيز هست، كاري داشته‌ باشيم، بايد قبول كنيم كه اين شيوه صدا زدن مي‌تواند خبر را از ريتم بيندازد و باعث پس زدن مخاطب شود.

حق با شماست. اين مشكل بزودي حل مي‌شود زيرا قرار است همديگر را به همان نام خانوادگي و با پيشوند (آقا)‌ صدا بزنيم.

براي خودتان تكراري نشده‌ايد؟

نه. اصلا.

تعداد گويندگان اخبار ورزشي سيما را كافي مي‌دانيد؟

نه. من، حامد غفاري و دوستان ديگر خيلي زياد روي آنتن ديده مي‌شويم و بايد به مخاطب استراحت و تنوع بيشتري بدهيم. در اين مدتي كه من سربازي بودم، هم خيلي به حامد فشار آمد.

اوايل بهمن سال قبل هم كه خبر ورزشي 45/18 شبكه 3 با اجراي آقاي حسين‌زاده روي آنتن رفت خيلي‌ها به طعنه و كنايه گفتند حتما گوينده كم آورده‌اند و... ماجرا از چه قرار بود؟

آن روز به دليل پخش زنده مسابقه فوتبال، ساعت خبر تغيير كرد و قرار بود بين دو نيمه بازي روي آنتن برود، منتها گوينده‌‌اي كه بايد خبرها را مي‌خوانده، نمي‌دانسته است كه شيفت دارد لذا وقتي از پخش با او تماس مي‌گيرند، مي‌گويد من خيلي دورم و نمي‌رسم.

از آنجا كه هيچ‌ گوينده ورزشي ديگري هم در تحريريه نبوده آقاي حسين‌زاده پيشنهاد مي‌دهند كه خبرها را خودشان بخوانند. جالب است بدانيد كه ايشان فعاليت در سازمان را ابتدا با اخبار ورزشي آغاز كردند، سپس به ساير بخش‌ها رفتند لذا با شيوه و فضاي كار بيگانه نبودند، اما به دليل آن كه اين اتفاق خيلي غيرمنتظره به وقوع پيوست و فرصت تمرين كافي وجود نداشت، نتيجه كار آن طور كه بايد و شايد قابل قبول نبود و سر و صداي خيلي‌ها را درآورد.

آدم شكاكي هستيد؟

اصلا. آدم شكاكي نيستم و خيلي راحت به همه اعتماد مي‌كنم.

تا امروز به صحت خبرهايي كه براي اجرا در اختيارتان گذاشته مي‌شود، شك كرده‌ايد؟

خيلي‌ها در كوچه و خيابان اين مساله را از من مي‌پرسند. حتي گاهي حرف‌هايي مطر ح مي‌كنند كه به طرز مشمئز‌كننده‌‌اي خنده‌دار است. آنچه درباره اخبار هواشناسي گفته مي‌شود را كه از ترس تعطيلي، دماي واقعي هوا را اعلام نمي‌كنند، همه شنيده‌ايم و من نمي‌فهمم اين همه شك چه دليلي مي‌تواند داشته باشد. در خبرهاي ورزشي، شك هيچ معنا و مفهومي ندارد. مگر مي‌توان تيم برنده را بازنده اعلام كرد يا نتيجه به دست آمده را تغيير داد!

درباره خبرهايي كه از منابع خارجي و خبرگزاري‌ها نقل قول مي‌كنيد، هم به همين اندازه مطمئنيد؟

تا مطمئن نشويم، خبري را روي آنتن نمي‌بريم، اما برخي خبرگزاري‌ها را واقعا بايد به ديد شك نگريست، خبرگزاري نيز مثل روزنامه بشدت دوست دارد ديده شود تا همه،‌ خبرهايشان را از او بگيرند لذا برخي خبرهاي جنجالي و بعضا كذب هم در برخي خبرگزاري‌ها پيدا مي‌شود و در اين زمينه بايد خيلي دقت كرد.

يادم مي‌آيد يك‌بار از قول آقاي ساكت، مديرعامل سابق باشگاه سپاهان اصفهان، خبري را كه يكي از خبرگزاري‌هاي داخلي منتشر كرده بود اعلام كردم، اما بلافاصله پس از پايان خبر ايشان تماس گرفتند و تكذيب كردند و ما نيز در بخش‌هاي ديگر خبر، آن را اصلاح كرديم. همين چند وقت قبل هم كه با مجتبي محرمي، بازيكن سابق پرسپوليس صحبت مي‌كردم، دل پري از خبرنگارها و رسانه‌هاي ورزشي داشت و مي‌گفت: خبرنگاري با من تماس گرفت و گفت جواد خياباني در حين گزارش بازي ايران و مالديو از دفاع چپ‌هاي خوب و بيادماندني ايران صحبت كرد اما نامي از شما به ميان نياورد! با خونسردي پاسخ دادم. خب چيكار كنم؟ برم بزنمش؟!... روز بعد در كمال حيرت و تعجب، روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها از قولم نوشتند محرمي گفت «اگر خياباني را ببينم كتكش مي‌زنم!»

متاسفانه اين افتضاح‌ها آبروي خبر و خبرنگاري را در ايران خواهد برد و به همين دليل نيز ما كمتر از نقل قول‌هاي وطني در خبرهايمان استفاده مي‌كنيم.

چرا در تورنمنت‌هاي خارجي كم پيداهستيد؟

در تمام دنيا مرسوم است كه گوينده‌هاي بخش‌هاي مهم خبري‌شان را براي پوشش رويدادهاي برون‌مرزي روانه كنند تا چيزهاي بيشتري بياموزند و پخته‌تر شوند. در ايران، شبكه خبر از اين قاعده پيروي مي‌كند و گوينده‌ها و خبرنگاران تخصصي هر حوزه را به تورنمنت‌هاي خارجي مي‌فرستد، اما مخابره رويدادهاي مهم سياسي و ورزشي براي پخش اخبار سيما كه شبكه‌هاي يك تا پنج را شامل مي‌شود، به‌عهده گزارشگران واحد مركزي خبر است البته جابه‌جايي‌هايي نيز وجود دارد و مثلا مي‌بينيد آقايان حسيني باي، دلاوري و دوستاني كه كمتر در ورزش فعال بوده اخيرا براي پوشش خبرهاي ورزشي مورد استفاده قرار گرفته‌‌‌اند و در مقابل، خبرنگاران ورزشي ما نيز فعاليت‌هاي خبري سياسي يا اجتماعي انجام داده‌اند. لذا حضور در عرصه‌هاي بين‌المللي دست خودمان نيست و تابع سياست‌هاي واحد مركزي خبر است.

فكر مي‌كنيد سياست درستي باشد؟

بدون هيچ محافظه‌كاري و واهمه‌اي بايد بگويم خير. زيرا براي هر كاري بايد سراغ متخصص رفت تا حداقل بداند مي‌خواهد چه كند.

خبري كه براي انتشار، منتظر شما نماند؟

خبر قتل مرحوم روح‌الله داداشي (قوي‌ترين مرد جهان) كه چون در ساعات اوليه حادثه واقعا نمي‌دانستيم جريان از چه قرار است‌ منتظر استعلام پليس مانديم و روز بعد آن را اعلام كرديم و در تمام بخش‌هاي خبري‌مان پوشش داديم.

خبرها را اجرا مي‌كنيد يا اعلام؟

سعي مي‌كنم اجرا كنم.

موفق بوده‌ايد؟

«كار با سعي است ني با ادعا» من نبايد بگويم خوبم يا بد. آنها كه مي‌بينندم نظر بدهند.

كلمه خبر براي شما مترادف نام كدام گوينده است؟

آقاي حياتي.

تا به حال فرصتي دست داده كه نظر ايشان را راجع به خبرخواني‌تان بپرسيد؟

آن اوايل كه تازه وارد خبر شده بودم، يك بنده‌خدايي توصيه كرد چون آرا و عقايد متفاوت است، نظر هر كسي را نشنو كه سردرگم مي‌شوي، بنابراين سعي كردم بيشتر از صاحبنظراني مثل آقايان حياتي، حسين‌زاده، ذكايي، ناظمي و معصومي كه در تحريريه خومان بودند، استاد مسعود اسكويي (گوينده باتجربه راديو) و عادل فردوسي‌پور سوال كنم.

نظر عادل چه بود؟

يكي از قوي‌ترين مشوق‌هايم، عادل فردوسي‌پور بود.

و نظر شما راجع به او و نود؟

همه مي‌توانند سعي كنند از آنچه هستند خوب‌تر باشند، زيرا هيچ‌كس، هيچ‌وقت كامل نيست. نقاط قوت عادل، ‌خيلي بيشتر است و در واقع بايد گفت نقاط ضعفش آنقدر كمرنگ‌تر است كه به حاشيه مي‌رود.

خواب خبرخواني‌هايتان را هم مي‌بينيد؟

خيلي زياد. حتي بعضي وقت‌ها خوابم به كابوس‌گير افتادن در ترافيك و نرسيدن به خبر تبديل مي‌شود.

و آخرين باري كه واقعا خواب مانديد و به خبر نرسيديد؟

همين 4 ـ 3 هفته پيش بود كه خواب ماندم و به خبر 30/6 بامداد نرسيدم و 5 هزار تومان جريمه شدم.

يعني در آن ساعت،‌ خبر ورزشي خوانده نشد؟

من فقط 5 دقيقه دير رسيدم، اما آقاي صادقي محبت كردند و به جاي من خبرها را خواندند. يادم مي‌آيد ارديبهشت پارسال هم مي‌خواستم خودم را به بخش خبري 45/18 برسانم كه در بلوار چمران با ترافيك وحشتناكي مواجه شدم، لذا ماشينم را به پليس سپردم و با موتورسيكلت راهي سازمان شدم و با مشكلي بود3 دقيقه مانده به شروع خبر به تحريريه رسيدم و با عجله به استوديو رفتم و خبرها را خواندم. خوشبختانه هيچ مشكلي هم پيش نيامد. البته آن روز از خانه پيگير خبرها بودم و مي‌دانستم چه اتفاقاتي رخ داده است.

پس سابقه زيادي در نرسيدن و جا ماندن داريد؟

نه. سابقه‌ام زياد نيست. مرا اين‌جوري معرفي نكنيد. منزل من در كرج است و گاهي اوقات بار ترافيكي اتوبان تهران ـ كرج چنان سنگين مي‌شود كه مسير 35 ـ 30 دقيقه‌اي هميشگي را دو و نيم ساعته طي مي‌كنم.

از اين به بعد تصوير شما را در شبكه آماده افتتاح ورزش هم خواهيم ديد؟

نه، اصلا. چون تفكيك قائل مي‌شوند يك گوينده خبر حتي نمي‌تواند مجري برنامه‌هاي ورزش مرتبط با كارش باشد و فقط بايد گوينده بماند. از آنجا كه در حال حاضر به لطف شناور بودن خبرها بجز شبكه خبر در همه شبكه‌ها هستم، قطعا از من استفاده نمي‌كنند.