پای میز مصاحبه با مزدک میرزایی...
مردم واقعیت ها را می خواهند!

او كه مدتهاست پشت سر رفيق و رقيب جدياش عادل فردوسيپور، مرد شماره 2 گزارشهاي توپ گرد و زمين چمن شناخته ميشود، آخرين روزهاي تابستان (26 شهريور) 1349 در تهران متولد شده و فارغالتحصيل كارشناسي صنايع چوب از دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج است. پدرش از كارگردانهاي تلويزيوني بوده و فوتبال، تمام عشق زندگي اوست. از 11 سالگي تمام مجلات ورزشي را به دقت مطالعه و آرشيو مينموده و در دورهاي از نوجواني نيز عكس بازيكنان فوتبال را به ديوار اتاقش ميچسبانده است.
مزدك تا 17،16 سالگي پا به توپ بوده و فكر ميكرده فوتباليست ميشود، اما حال و هواي فوتبال كه از سرش ميافتد براي اين كه به هر قيمتي شده در كنار مستطيل سبز باقي بماند، گزارشگري را كه آخر همه شغلهاي دنيا ميپنداشته! انتخاب كرده و با وجود آن كه بچه خجالتي و آرامي بوده از 18 سالگي، علاقهاش را در اين مسير جنجالي و پرهيجان هدايت كرده است.
ميرزايي 3 سال بعد از جواد خياباني و 365 روز ـ كم و زيادش به عهده خودش!ـ بعد از عادل به جامجم آمده است، عاقبت از سال 76 با گزارش بخشهايي از بازي ضبط شده تيمهاي نانت و موناكو از باشگاه هاي فرانسه به مدت 10 دقيقه در كنار جواد خياباني ـ كه خود را هميشه مديون حمايتهايش ميداند ـ فرصت عرض اندام پيدا كرده تا يكي از بهترين روزهاي زندگياش كه شنيده شدن صدايش براي اولين بار از جعبه جادو بود رقم بخورد. صدايي كه تاكنون بيش از هزار مسابقه فوتبال را روايت و تفسير كرده و جايزه بهترين گزارشگر رسانه عمومي سال 84 و رتبه دوم بهترين گزارشگر ورزشي سيما از نگاه هنرمندان و منتقدان را در نظرسنجي نوروزي هفتهنامه سروش برايش به ارمغان آورده است.
فوتبال برتر، 90 (البته يك آيتم 3 دقيقهاي!)، ورزش امروز و گزارش ورزشي سهم اين روزهاي او از آنتن شبكههاي 3 و جامجم است.
هنوز هم آرشيو مجلههاي ورزشي 11 سالگيتان را نگه داشتهايد؟
شما اطلاعات خيلي خوبي داريد [ميخندد] نه. متاسفانه طي چند مرحله تمام آرشيوهايم را دور ريختم، زيرا حجم زيادي را به خودش اختصاص داده و ديگر قابل نگهداري نبود، لذا همه را از دست دادم. البته عادتها از بين نميروند و الان 15،14 سال است كه مطبوعات خارجي را آرشيو ميكنم.
براي دوام و بقا در اين حرفه روي پاهاي خودتان ايستاديد يا پدرتان؟
اگر بگويم پدرم تاثيرگذار نبوده دروغ گفتهام. به هر حال ايشان مرا معرفي نمود و چون كارگردان تلويزيوني بود، اشكالاتم را گوشزد ميكرد و راهنماييهاي لازم را انجام ميداد، منتها همه اينها در شروع كار بود و از آن به بعدش خودم بودم و خودم. برخلاف خيليها من پشتيبان ندارم.
اين پاها هنوز هم اهل تعقيب توپ هستند؟
بله. توپ را نميتوان از زندگي من حذف كرد. در دوران جواني و نوجواني بيشتر به عنوان هافبك چپ و بك چپ در تيمهاي نوجوانان تهرانپارس، صنايع دفاع و ... بازي ميكردم. الان هم با دوستان فوتسال بازي ميكنيم.
با عادل فردوسيپور نيز همبازي بودهايد؟
بله. مدتي هم با ايشان بودم، اما الان با دوستان ديگر به سالن ميرويم.
فوتبال را براي خودش ميخواستيد يا ...؟
بله. فوتبال براي من يك ورزش صرف نيست و خيلي از جنبههاي ديگر زندگيام را نيز تحتالشعاع قرار داده است. مطمئن باشيد اگر كار گزارشگري را هم انجام ندهم باز تا آنجا كه بشود راجع به فوتبال مطالعه ميكنم و به دنبال اطلاعاتش خواهم بود. علاقه من به اين رشته تمام نشدني است.
پس اين كه ميگويند فوتبال ورزشي است كه محبوبيتش براي ورزش بودنش نيست را قبول داريد؟
بله. فوتبال تمام جنبههاي زندگي را در بر ميگيرد و تاثيرگذار است. به قول يكي از بزرگان: «فوتبال مساله مرگ و زندگي نيست. خيلي از اينها بالاتر است!» خيليها هستند كه از شدت خوشحالي يا ناراحتي برد و باخت تيمشان نميفهمند شب و روزشان چگونه گذشت.
اين كه ميشود افتادن از آنور بام؟
حق با شماست. اين چيزهايش بد است و نبايد زندگي را تحت تاثير قرار دهد.
اين قسمتهاي بدش به زندگي خود شما هم وارد شده است؟
بله. شايد در خيلي از موارد ميتوانستم از وقت و نيرويم در زمينههاي بهتري استفاده كنم و ثمربخشتر باشم، ولي اين كار را نكردم.
مزدك ميرزايي بيشتر توپدوست است يا پولدوست؟
توپ را خيلي دوست دارم، اما تامين بودن به لحاظ اقتصادي هم مسالهاي است كه فكر آدم را به خودش مشغول ميكند. متاسفانه در رشته ما وضعيت به گونهاي است كه اصلا آنطور كه بايد و شايد تامين نميشويم، لذا مجبوريم به فكر شغل دوم هم باشيم.
پس بدهكار فوتبال نيستيد؟
هيچ كس نه بدهكار است و نه طلبكار. من 3 سال است استخدام شدهام و تا قبل از آن هم هيچ بيمهاي نداشتم. تازه الان هم استخدام رسمي و كامل نيستم و سالانه تمديد ميشود با اين حال چاره اي نداريم جز اين كه به فكر منبع درآمد ديگري هم باشيم تا اينقدر ضربه نخوريم و بتوانيم زندگيمان را از آب و گل بيرون آوريم.
اما همين چند وقت قبل برخي از رسانهها، رقمهاي ميلياردي را به عنوان دستمزد سالانه بعضي از همكاران شما اعلام كرده بودند.
آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است. همه چيز با سند و مدرك موجود است. جالب اينجاست كه دستمزد گزارشگراني كه كارشان را بهنحو احسن انجام ميدهند با آنها كه ضعف و اشتباه دارند كاملا برابر است و اين نهايت ظلم است.
با چقدر شروع كرديد؟
عدد و رقم نميگويم چون تمام دستمزدها در اين سالها تغييرات اساسي داشته و بيشتر شده است، اما فكر نميكنم پرداختهاي ما بيش از 20 درصد افزايش يافته باشد. در اين سالها قولهايي كه داده شده در حد حرف باقي مانده و هيچ عملي ديده نشده است.
مگر شامل نظام پرداخت هماهنگ كشوري نميشويد؟
ما هم مثل بقيه هستيم اما درنظر بگيريد كه گزارشگر براي يك بازي بايد ساعتها وقت بگذارد و اطلاعات جمع كند بعد هم خودش به ورزشگاه برود و برگردد، 90 دقيقه بدون اشتباه حرف بزند و كوچكترين حركاتش زير ذرهبين باشد براي 35 الي 40 هزار تومان. به نظر شما اين مبلغ ميتواند جوابگوي يك روز كامل كاري با آن همه تلاش و حساسيت باشد؟
از همهمه رنگها عبور كردهايد يا هنوز هم گرايشهاي پنهان فوتبالي داريد؟
هيچوقت نميتوان گفت گرايشي وجود ندارد اما خب خيلي كمرنگ شده است و شايد 5 درصدش باقي مانده باشد كه آن را هم سعي ميكنيم در شيوه كارمان دخيل نكنيم زيرا در غير اين صورت هم خودمان ضربه ميخوريم و هم بيننده دچار مشكل ميشود.
البته برخي معتقدند گرايشهاي فوتباليتان را لو ميدهيد؟
همواره همه سعي و تلاشم را مي كنم تا به هيچ سمتي متمايل نشوم حالا نميدانم چقدر توانستهام موفق باشم.
فكر نميكنيد جانبداري علني گزارشگران محلي مراكز استانها از تيمهاي همشهريشان در بازيهايي كه از شبكههاي سراسري پخش ميشود، مخاطبان شما را نيز به چنين باور و ذهنيتي رسانده است؟
خوشبختانه اين تعصبات يك مقدار در شهرستانها كمتر شده است ولي نميتوان گفت اصلا وجود ندارد و در شكلگيري چنين ذهنيتي نسبت به كار گزارشگران ملي بيتاثير است. اتفاقا خيليها به خود من ميگويند حالا كه گزارشگران شهرستانها از تيم خودشان حمايت ميكنند شما هم مقابله به مثل كنيد و ... منتها نبايد از نظر دور داشت كه آنها هر روز با مدير باشگاه، مربي و بازيكن تيم استانشان چشم در چشم هستند. بنابر اين نميتوانند خيلي انتقاد كنند و شرايط خاص خودشان را دارند اما با همه اينها ما به خودمان چنين اجازهاي نميدهيم.
به نظر شما يك گزارشگر در بازيهاي ملي چقدر بايد ناسيوناليست و ملتخواه باشد؟
در هر كاري بايد اعتدال را رعايت كرد. گزارشگر بازيهاي ملي بايد مواظب باشد از آن طرف بام نيفتد زيرا تجربه نشان داده كه مردم، واقعيتها را ميخواهند و از كتمان حقايق اصلا خوششان نميآيد.
احساسات ميتواند مانع ادامه كار گزارشگر در يك بازي شود؟
فكر نميكنم.
اما گفته ميشود در شانزدهمين دوره بازيهاي آسيايي 2010 گوانگجو چين وقتي داور مسابقه ايران ـ مالزي در دقيقه 86 به ناحق عليه ايران اعلام پنالتي نمود شما از شدت ناراحتي، گزارشتان را ادامه نداده و كار را به محمد سيانكي سپردهايد؟
در آن بازي ارتباط صدايي ما قطع شده بود لذا آقاي سيانكي كه در استوديوي تهران حضور داشتند گزارش را ادامه داده بودند. جالب اينكه خود من هم تا آخر متوجه اين اشكال نشدم و بازي را تا دقيقه93 به طور كامل گزارش و مثل هميشه خداحافظي كردم اما وقتي همان شب اين مطلب را در سايتها ديدم خيلي متعجب شدم و از همكاران پرسيدم مگر دقايق آخر بازي پخش نشده است؟ ولي آنها هم اظهار بياطلاعي كردند. خلاصه از تهران پرسيدم و ماجرا مشخص شد.
متاسفانه دوستان ژورناليست از روي ناآگاهي قضيه را اينگونه جلوه داده بودند.
زبان فوتبال را ميفهميد؟
من سعي ميكنم با زبان فوتبال صحبت كنم و همان اتفاقاتي كه بين بازيكنان در جريان است را روايت نمايم بعد هم تا جايي كه امكان داشته باشد اطلاعات را مختصر و مفيد در اختيار بيننده قرار ميدهم.
به سبك شخصي خودتان رسيدهايد يا همچنان در حال آزمون و خطاييد؟
فكر ميكنم بعد از اينهمه مدت، سبكم شكل گرفته باشد البته در پارهاي از موارد سعي ميكنم شيوههاي جديد را هم تست كنم تا دچار يكنواختي نشوم.
اين شيوههاي جديد كه تقليد از سبك همكاراني مثل عادل فردوسيپور نيست؟
به هيچ وجه. يادم ميآيد چهارمين ماه حضورم در صدا وسيما هنگام گزارش يكي از بازيها متلكي گفتم كه همه همكاران حاضر در استوديو خنديدند و گفتند هنوز نيامده تكه مياندازد. لذا اين ويژگي از همان ابتدا در من وجود داشته و تازگي ندارد اما از آنجا كه كار عادل جا افتاده و مردم به او علاقهمندند اين ذهنيت به وجود ميآيد كه ميخواهم از او تقليد كنم.
به توپ بستن تيمها با تكهپراني و متلكگويي جوانمردانه است؟
نه. شيوه خوبي نيست و اصلا تاييدش نميكنم اما تا حدودي از كسلي و يكنواختي كار كم ميكند و باعث بشاش شدن مخاطب و جالب شدن گزارش ميشود.
يك گزارش خوب بايد مبتني بر سبك باشد يا تكيه كلام؟
تكيهكلام را زياد قبول ندارم زيرا هرقدر هم جالب باشد طول عمر مشخصي دارد و به مرور زمان تكراري مي شود و خاصيتش را از دست ميدهد بنابر اين سبك خيلي مهمتر است.
ولي ميگويند تكيهكلام معرف گزارشگر است؟
درست است، اما به شرطي كه آنقدر تكرار نشود تا باعث دلزدگي و خستگي بيننده شود.
بين لحن و كلام گزارش يك مسابقه و اجراي برنامههاي ورزشي چقدر تفاوت قائليد؟ همان هيجان حاكم بر گزارشها را ميتوان در اجراي برنامه هم با خود داشت؟
نه. اين دو مقداري متفاوتند زيرا كسي كه اجرا ميكند تاحدودي به سمت بازيگري ميرود و بايد با ميميك صورت و حركات دست، مفهومي را منتقل كند اما در گزارش بر روي تصويري صحبت ميكنيد كه عيان است لذا چاشني هيجان در همراهي بيشتر مخاطب با شما كه معمولا ديده هم نميشويد ضروري است.
پس چرا گاهي چاشني هيجان را از گزارشهايتان دريغ ميكنيد؟
اتفاقا تمام سعيام را ميكنم تا هيجان در گزارشهايم جاري باشد. شايد آن سالهاي اول يك مقدار هيجانم كم بود، اما در چند سال اخير از اين بابت احساس كمبود نكردهام. بازخوردهايي كه از دوستانم ميگيرم هم شاهد همين مدعاست.
با فرض فراهم بودن شرايط ميتوان گزارش مسابقات فوتبال را به خانمها سپرد؟
كار نشد ندارد، اما متاسفانه نه در ايران كه در هيچ جاي دنيا چنين كاري نكردهاند. شايد سالها بعد اين اتفاق رخ دهد و در همه جا باب شود زيرا خانمهاي علاقهمند به فوتبال كم نيستند و حتي دورادور شنيدهام كه در كشور خودمان هم خانمهايي نسبت به اين كار ابراز تمايل كردهاند.
يك گزارشگر چه بايد بكند تا مخاطب، بازي را بيخيال نشود؟
سلايق متفاوت است و اين كه گزارشگر بتواند تكتك افراد جامعه را راضي كند ممكن نيست ولي اگر تا آنجا كه ميشود مطابق سليقه اكثريت جامعه حرف بزند ميتواند مخاطبان زيادي را پاي گيرندهها نگه دارد.
اما انگار جلب توجه و سليقه مخاطب بدون توجه به حاشيهها مقدور نيست و همه ميخواهند به نوعي حاشيهمحور باشند؟
فكر ميكنم سليقه جامعه يك مقدار فرق كرده باشد. خود من در سالهاي اول كارم به خاطر اين كه به حاشيهها نميپرداختم بسيار مورد توجه بودم، اما بعد از مدتي احساس كردم ديدگاه افراد مختلف نسبت به آن سالها متفاوت شده و اگر حاشيهپردازي نباشد هيچ پيشرفتي حاصل نميشود. اين وضعيت در كليه سطوح مطبوعات ورزشي هم مشهود است. روزگاري روزنامهها و مجلههاي ورزشي خيلي ساده بودند و فقط اصول را ميگفتند و اخبار را منتشر ميكردند، اما رفتهرفته گرايششان به حاشيهها بيشتر شد. شايد دسترسي به اينترنت و ماهواره ذائقهها را تغيير داده است. به هر حال يك دهه گذشته و نميتوان همچنان براساس يك مدل ثابت، فقط متن را گزارش كرد چون در آن صورت بخشي از جامعه راضي نخواهند بود.
فكر نميكنيد اين رويكرد مخصوصا در برخي از برنامههاي ورزشي فوتبالمحور، منشا اثربودن تلويزيون در راستاي نهادينهكردن رقابتهاي اخلاقي سالم و هدفمند را در اين حوزه پرجاذبه با ايجاد كشش و تعارض مختل مينمايد؟
قبول دارم، اما اين به نظر مديران سازمان بستگي دارد. فكر ميكنم آنها هم بدشان نميآيد كه حاشيهها وجود داشته باشند لذا اگر بخواهيم دور حاشيه را بهكلي خط بكشيم جالب نيست. بايد غلظتش را كم و قبل از مطرحكردن، سبك سنگين نماييم تا مشكلي پيش نيايد.
مطمئنيد شيوه اين برنامهها، اختلاف بينداز و حكومت كن نيست؟
[ميخندد] انشاءالله كه اين گونه نيست.
اگر اين گونه نيست پس ديدن و شنيدن دعوا و مچگيري به تقليد از برنامههاي آن طرف آب چه دردي از فوتبال ما دوا ميكند؟
دردي را دوا نميكند، اما برنامههايي مثل 90 ميتوانند در پارهاي موارد با بيان برخي ناگفتهها علاوه بر آگاهيبخشي، موثر و راهگشا باشند و البته گاهي وقتها هم نه.
استفاده از ادبيات جنگ در گزارش بازيهاي مستطيل سبز و بهكارگيري واژههايي نظير حمله، دفاع، شكست، پيروزي و... را تا چه ميزان در نهادينهشدن و رواج رفتارهاي ستيزهجويانه فوتبالي موثر ميدانيد؟
فكر نميكنم تاثيري داشته باشد. گزارشگر در 90 دقيقهاي كه بازيكنان مقابل هم هستند و مبارزه ميكنند حرفهايي ميزند، اما بعد از بازي فقط دوستيها ميماند.
اگر فقط دوستيها ميماند كه ديگر سوژهاي براي برنامه 90 باقي نميماند؟!
به هر حال اتفاقاتي در بازي رخ ميدهد كه ممكن است بعضيها به دل بگيرند و اين به روحيه افراد بستگي دارد نه كلمات گزارشگر.
خود شما چقدر به حاشيهها ميرويد تا به زردبودن و حاشيهسازي متهم نشويد؟
سعي ميكنم كمتر به اين ورطه بيفتم، اما نميدانم چقدر موفق بودهام.
دانستنش سخت نيست چون مدتي است در فهرست اخبار حاشيهاي قرار گرفتهايد و حرف و حديثهايي از سوي تيمها، بازيكنان و مربيان درباره نوع گزارشتان منتشر ميشود. فكر ميكنيد آستانه تحملها پايين آمده يا شيوه شما تغيير كرده است؟
هر دو. شايد انتقادهاي ما يك مقدار تند بوده كه چنين واكنشهايي را برانگيخته است، اما اين دليل نميشود سريع جبهه بگيرند چون به هر حال در كنار تعريف و تمجيد، انتقاد هم هست. لذا بايد تا حدودي آستانه تحملشان را بالا ببرند و سعه صدر بيشتري داشته باشند.
در مواجهه با اين حرفها بيشتر سكوت ميكنيد يا ميكوشيد توپ را در زمين معترضان و منتقدان بيندازيد؟
تا آنجا كه توانستند در مطبوعات و خبرگزاريها به من توپيدند، اما خدا را شكر تا حالا جواب هيچكس را ندادهام.
اما از قديم گفتهاند سكوت علامت رضاست؟
برداشت و قضاوت مردم براي من مهم است نه آنها كه جار و جنجال ميكنند.
در حين گزارش يك بازي چقدر محلهاي سكوت را ميشناسيد؟ اصلا چند درصد از يك مسابقه تلويزيوني سهم گزارشگر و حرفهايش است؟
متاسفانه ميزان صحبتكردن گزارشگران ما نسبت به ميانگين و استاندارد جهاني يك مقدار بيشتر است. در تلويزيون ما اگر گزارشگر كمحرف باشد ميگويند بيحال است! حوصله حرفزدن يا اطلاعات ندارد و... بنابراين مجبوريم بيش از حد لازم صحبت كنيم و حتي صحنههاي واضح و مشخصي مثل بيرونرفتن توپ از زمين را هم بگوييم. اين در حالي است كه گزارشگران خارجي مخصوصا آلمانيها شايد در طول يك دقيقه، 2 كلمه بيشتر نگويند. بنابراين اگر ميخواهيم از گزارشهاي راديويي در تلويزيون فاصله بگيريم بايد درصد كلاممان را پايين بياوريم و توضيح واضحات نداشته باشيم.
اطلاعات جنبي و حاشيهاي غيرفني كه يك گزارشگر ارائه ميدهد ميتواند ابزاري براي به رخ كشيدن خود و ديده شدن بيش از پيش باشد؟
بله. نميتوان منكر اين قضيه شد. در خيلي از موارد اين گونه است.
اين شيوه تا چه حد گزارشگر را از واقعيتهاي بازي دور ميكند؟
گزارشگر بايد بين اتفاقات بازي و اطلاعات جانبي، تعادل برقرار كند و مراقب باشد متن را از دست ندهد و بيش از حد به دام حاشيهها گرفتار نشود.
پس قبول داريد كه گزارشگران و مفسران با وجود ارائه حجم انبوه اطلاعات بعضا بيمورد، كمتر زحمت تكرار اتفاقات مهم بازي را در فواصل يك گزارش 90 دقيقهاي به خود ميدهند و خيلي اوقات با بيان جملات مبهم نظير: «همانطور كه ميدانيد»، «صحنهاي كه در نيمه اول اتفاق افتاد»، «نتيجهاي كه به دست آمد» و... مخاطبي كه تازه به جمع بينندگان پيوسته را در بيخبري نگاه ميدارند؟
بله. بعضي اوقات اين اتفاق ميافتد.
با همه اين تفاسير ترجيح ميدهيد گزارش بازيهاي حساس با صداي چه كسي از تلويزيون شنيده شود؟
سوال سختي است. با توجه به دوستي ديرينهاي كه با عادل فردوسيپور دارم او را ترجيح ميدهم.
چرا خودتان را نگفتيد؟
هميشه خودم را نفر آخر قرار ميدهم.
پس قصه شكستهنفسي و تعارف است؟
نه. (ميخندد) به هر حال آدم نبايد از خودش تعريف كند. اين چيزها را مردم بايد بگويند.
در اجرا و گزارش از رقيبانتان گل خوردهايد؟
شايد. البته قبل از رقابت همه ما با هم رفيقيم و كسي دلش نميخواهد رفيقش را بيازارد.
گل زده هم داشتهايد؟
نه. حالا درست است كه در بعضي گزارشها كساني را اذيت ميكنيم يا باعث ناراحتيشان ميشويم، اما در مجموع سعي و تلاشمان بر اين است كه همه از ما راضي باشند.
نميخواهيد همين الان از آنها كه اذيت شدهاند حلاليت بطلبيد؟
تا آنجا كه يادم ميآيد سعي كردهام حقايق را بگويم حالا اگر به كسي برخورده است عذرخواهي ميكنم.
يعني اين گلايهها و تلخيها به خاطر شنيدن حرف حق است؟
احتمالا. (ميخندد)
چرا فوتبالدوستان خيلي موافق ارائه نظرات كارشناسي ـ هر چند درست ـ از سوي گزارشگر بازي نيستند؟
مردم گاهي اوقات اظهارنظر كارشناس را هم قبول ندارند چه رسد به گزارشگر! مخاطبان ما همه براي خودشان يك پا كارشناساند.
فكر نميكنيد اين عدم پذيرش و پسزدگي به دليل تكيه بر تعدادي كارشناس محدود و مهمان تكراري با اظهارنظرهاي قابل حدس باشد؟
دقيقا همينطور است و دليلش هم به عدموجود تلويزيون خصوصي در ايران بازميگردد. در شبكههاي خارجي اينگونه نيست كه هر كس نتواند مربي شود به تلويزيون بيايد و كارشناسي كند. آنها با افراد حرفهاي و متخصص كه در بالاترين ردههاي فوتبال بازي كردهاند و همه مدارك مربيگريشان كامل است قرارداد ميبندند لذا مباحثشان مورد اقبال مخاطب قرار ميگيرد.
يعني متخصصترها حاضر به همكاري با رسانه ملي نيستند؟
تقريبا. آنها كه متخصصترند خودشان تيم دارند و در ليگ برتر مشغولند معمولا آدمهايي كه تيمشان را از دست ميدهند، ميشوند كارشناس تلويزيون!
نميتوانيم گزارشگر ـ كارشناس داشته باشيم؟
تصميم به عهده مسوولان گروه ورزش سازمان است ولي فكر ميكنم پذيرش شخصي كه هم گزارش بكند و هم نظر كارشناسي بدهد براي مردم سخت باشد.
براي خودتان چطور؟
من مشكلي ندارم و اگر چنين دورهاي برگزار شود اولين كسي هستم كه ثبت نام ميكند.
تلويزيون هنوز هم يار دوازدهم فوتبال ماست؟
صددرصد. تا آنجا كه بتوانيم در گزارشهايمان حمايت ميكنيم و تمام تلاشمان را به كار ميبنديم تا تيم مليمان به جام جهاني برود.
يار دوازدهم بيشتر به داد فوتبال مليميرسد يا فدراسيون و سازمان تربيت بدني؟
همه بايد دست به دست هم بدهند و هدف مشتركي داشته باشند تا موفق شويم.
گزارشگران و مفسران ورزشي ما پا به پاي فوتبال جلو ميآيند يا گاهي هم درجا ميزنند و عقب ميافتند؟
با توجه به اين كه رسانههاي خارجي را به دقت دنبال ميكنم معتقدم سطح گزارشگري ما از فوتبالمان خيليخيلي بالاتر است و با گزارشگرهاي حرفهاي BBC در ليگ برتر انگليس فاصله چنداني نداريم.
چرا هيچ يك از مجريان و گزارشگران حاضر نيستند زير بار اجراي برنامه 90 بروند؟
اين برنامه با عادل شناخته شده است و هيچ كس نميتواند به او نزديك شود. خود من 2 بار اجراي90 را تجربه كردم، اما به اين نتيجه رسيدم كه اصلا به سمت آن نروم زيرا مثل اين است كه بخواهي يك موسيقي قديمي و معروف را بازخواني كني و خب هرقدر هم تلاش بكني باز آن اولي نميشود.
يعني به هيچ قيمتي حاضر نيستيد اين تجربه را تكرار كنيد؟
نه. در حد و حدود كار من نيست. آن دو بار هم چون عادل در سفر بود به درخواست خودش و مدير گروه راضي شدم وگرنه اصلا سمتش هم نميرفتم.
اين را ميگوييد چون در اجراهاي زنده تا حدودي ضعيف هستيد؟
بله. مسلما نسبت به عادل ضعيفم و آنطور كه او مهمانش را گوشه رينگ ميبرد و مخاطبش را تحت تاثير قرار ميدهد از عهده من خارج است.
با گوشه رينگ بردن و ضربه فني كردن مهمان موافقيد؟
در بعضي موارد، مردم دوست دارند و بايد اين كار انجام بشود.
اما اين حرف، آدم را ياد صحنه آخر نبرد گلادياتورها و شواليهها مياندازد كه همه با آن علامت خاص، برنده ميدان را به ناكاركردن حريف تشويق ميكنند.
با اين حال فكر ميكنم لازم باشد گاهي از اين اتفاقات هم بيفتد.

تير ماه 89 سعادتي نصيبم شد تا با پدر و مادرم به عمره مشرف شوم. در مكه پيش از آن كه به زيارت خانه خدا برويم، مسوول كاروان گفت آنها كه براي بار اول آمدهاند، چشمانشان را ببندند تا يكدفعه خانه خدا را ببينند. وقتي وارد شديم، گفتند همين طور كه چشمانتان بسته است، سجده كنيد و هرچه ميخواهيد بگوييد.
دلم می خواهد این جا چند خطی را قاطی بال پروانه ها بنویسم...